قرنطینه اصالتا برای محبوس کردن نباتات و حیوانات طراحی شده تا از بروز و شیوع امراض واگیر پیشگیری کند و آکواریوم اسارتگاهی در خشکی برای تماشای آبزیان است. واژهی «کوارنتوریوم» را از ترکیب دو واژهی قرنطینه (کوارانتین/Quarantine) و آکواریوم جعل کردهام: محفظههایی برای نگهداری و مراقبت که با وسواس و دیسیپلین بسیار محصور شدهاند؛ اولی با جدارهای صلب و مسدود و دومی با دیوارههایی شفاف رو به جهان پیرامون اما هر دو دور از جماعت دیگران.
پاندمی ناشی از کووید-19 آدمها را در چاردیواریهایشان حبس کرده و همهی تعاملها و معاشرتها را به سطح شیشهای گوشیهای تلفن هوشمند و رایانهها محدود کرده است. استعارهای تحمیلی که جهان ما و باورهای متعارف را دگرگون کرده و بی آنکه کاری به عرفها و هنجارها داشته باشد از همان آغاز همهی روالها و رویهها را تغییر داده و تفاوتها را به شباهت تبدیل کرده است. پاندمی همانگونه که واگیر است واگرا است؛ ناجغرافیایی محصور اما یکپارچه و بیمرز که اگرچه تجربهای شخصی و انفرادی است، هراسی دستهجمعی و جهانی هم هست.
تنهایی و رجعت به گذشتهها و ریشهها اولین نتیجهی همهگیر پاندمی بود. هنر و روند کار هنری هنرمندان این نمایش صرفا رونویسی صوری از عالم بیرونی نیست، بلکه پلی نادیدنی میان ایدهی هر هنرمند با ذهن و ضمیر او میسازد. این آثار در مواجههی دوبارهی هر هنرمند با ترومایی که زندگیاش را هدایت کرده شکل گرفتهاند و از سویی معطوف به مطالعهی ریشههای فردی و زیستی آنها و از سویی دیگر درمانی برای جبران فقدانی است که روان هر یک را رنجور کرده است.
ساسان ابری عکاس منظرههای شهری و لحظههای گذرای زندگی است که اینبار در مجموعهی «آشیانهی دوردست» برای اجرای تکنیک چاپ امپرسیونیستی گونهی منحصربهفردش، رفتاری زمختتر و پرهاشور در انتقال سوژه برگزیده و جایگاه وضوح را در پیشزمینه و پسزمینه جابهجا کرده است. سوژههای انسانی در این مجموعهعکسها ناخوانا و ابژههای نباتی خوانا شدهاند؛ پیشزمینه با یک زنانگی مبهم و پسزمینه با طبیعتی همواره درحالِ تغییر آراسته شده است. این تقدم و تأخر در خواندن رابطهی میان سوژه و ابژه نتیجهی یک مطالعهی چندماهه در دوران قرنطینه است که هنرمند را در مقابل خود و جغرافیای محدود به خود قرار داد.
تجسم یافتن فرمهای انتزاعی و توجه به بعد فیزیکی و معمارانهی اشیا از ویژگیهای آثار آنیتا اشتاینویدر که در کارهای پیشینش مرکزیت را بر تعریف دوبارهی پوشیدنیها و سرهمبندی پارچه به شیوهای مفهومگرایانه بنا کرده است. او اینبار در مجموعهی «بازسازی: مادر و پدر»، در فراغت و تمرکز ناشی از قرنطینه با رجوع به تجربهی وانهادگیاش در خردسالی، کفشهای مانده از دوران زندگی با پدربزرگ و مادربزگش را با روشی متفاوت از شیوهی پینهدوزها به هم پیوند زده و فرمهای جدیدی آفریده که در ظاهر همواره پیرو فرمهای بعددار و در باطن ملهم از کودکیاش در روستا است. بقایای کفشها مثل پیکرهایی مانده و پوسیدهشده با فشار سوزن و همراهی نخهایی غیرظریف در ردیفهای پیوسته و ناپیوسته با آیینی دشوار و زمانبر مثل مدیتیشن به هم دوخته شده است.
پیترگارموش هنرمندی جستوجوگر و شیفتهی سفر است که دائما به شهرهای دور و نزدیک سفر میکند و مشاهدههای تصادفی را بدون پیشفرضهای مرسوم به کار هنری تبدیل میکند. پاندمی با برهم زدن این معادلهی مبدا ـ مقصدی و محدود کردن همه چیز به نقطهی مبدا و آغازین، امکان سفر را از گارموش گرفت و راههای فیزیکی و جغرافیایی سفر را به راههای ذهنی و خیالی در استودیو او تبدیل کرد که همین موضوع منجر به خلق مجموعهی «استودیو وین» شد. او در این مجموعه با انعقاد رگ و ریشه و بافت، نگاهی استعاری به پاندمی و زمان کرده و ارگانهای مشترک انسان با حیوان که به نقطهی انجماد رسیده را در فرمهای سرد بیفرم عکاسی کرده است.
پروژههای نمایشدادهشده در«کوارنتوریوم» حاصل گفتوگو و تبادل افکار و تجربیات این سه هنرمند از طریق درگاههای مجازی و ارسال و نمایش تصویر آثارشان از همان پنچرهی شیشهای است: جانمایهی هر سه مجموعه با غم، خودآگاهی و رشد بافته شده و جوهرهاش با فردیت بهسامان شده است؛ آثاری که نتیجهی درک استمراری این هنرمندان از گذشته و جهانهایدرونیشان و کوششی برای مرهم گذاشتن بر زخمهایی است که پیش از پاندمی سر باز کرده بود.