به‌سوی آرمانشهر

بهرنگ صمدزادگان

«بهشت مکانی نبود که بتوان آن را کشف کرد. هیچ نقشه‌ای برای راهنمایی انسان به آن وجود نداشت؛ هیچ ابزار مسیریابی که انسان را به کرانه‌های آن هدایت کند. در عوض وجود آن در بشر ذاتی بود: ایده‌ای ماورایی که شاید بتواند روزی اینجا و آنجا را خلق کند. آرمانشهر حتی به لحاظ لغوی در هیچ‌جا نیست. و اگر انسان می‌خواست سرزمین رویاهایش را بنا کند، تنها با دستان خودش می‌توانست آن را بسازد.»  ــ پل استر، شهر شیشه‌ای

تصاویر ادعا دارند که نسخه‌ای از حقیقت هستند. اما «حقیقت یکی است و نسخه‌های آن غیرحقیقت هستند». تصویر چگونه می‌تواند حقیقت تاریخ زیسته را که آمیزه‌ای‌ست از فرزانگی [حکمت] و جهل بازنمایی کند؟ همین‌طور است وقتی تصویری مجازی نام آرمانشهر می‌گیرد و الگوی بشر می‌شود برای رسیدن به سرزمین آرمانی. در راه نیل به این مَجاز ما چگونه به وجودی پاسخ می‌دهیم که آکنده از خاطرات است؟ چگونه به فاصله‌ی میان حال و گذشته می‌پردازیم؟ و چگونه از پس فقدان‌هایی برمی‌آییم که نتایج گریزناپذیر این فاصله‌اند؟

Behrang Samadzadehgan, “Mediocracy Deports the Knowledge”, from “Heading Utopia” series, watercolor on Stonehenge paper, 79 x 100 cm, 2015
Behrang Samadzadehgan, “Announcement”, from “Heading Utopia” series, watercolor on paper, 153 x 214 cm, frame size: 161 x 222 cm, 2017
Behrang Samadzadehgan, “Factory 01” group exhibition, installation view, 2018