مهدی خندان (م. ۱۳۵۸، تهران، ایران) عکاسی را از سال ۱۳۸۱ با کلاسهای مهرداد افسری شروع کرده است. از عناصر اصلی آثارش میتوان به وفاداریاش به عکاسی آنالوگ، چاپهای آلترناتیو، ترکیب فریمها و استفاده از دوربینهای ساده اشاره داشت که ریشه در اندیشههای او نسبت به انسان و نحوهی ارتباط با خود و جهان دارد و ناشی از کندوکاو در قلمرو درونی است. عکاسی برای او نوعی بازنمود ذهن پرسشگر هنرمند در ارتباط با جهان پیرامونش است که شاید بتوان آن را بازگشتی به خاطرات و تجربه زیستهاش به شمار آورد. او در تهران زندگی و کار میکند.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
نگریستن به تهران – زادگاه من و خیلی از اتفاقهای زندگیام – در عکاسی همیشه دغدغهام بوده و هست. خیال کنید وسط خیابان هستید و درحالیکه روی یک صندلی نشستهاید، در شهر و با شهر حرکت میکنید. شهر نظارهگر شماست و شما نیز نظارهگر شهر.
از نوجوانی موتور داشتهام. راندنش کاری نداشت، سر نترس و بیمغز میخواست که من داشتم. جذابیتش برایم از ماشین بیشتر بود و کار راهاندازتر. تمام این سالها زندگی و عکاسیام به نوعی با موتورسواری همراه بوده تجربهی نابی از زندگی روزمره ، بنابراین دوربین گوپرو را روی سپر موتور قرار دادم و شروع به راندن در شهر کردم؛ در امور روزمره غرق شدم و بیخبر از آنچه دوربین ثبت میکند. درحالیکه روی حالت عکاسی خودکار هر۳۰ ثانیه تنظیم شده بود برای ثبت جز ناقصی از کل. نمیدانستم چی و کجا را ثبت میکند. با این تصور که این قاب خوب است فرمان را میچرخاندم یا سرعت را کم میکردم و به چپ و راست میرفتم تا شاید آن عکسی که میخواهم ثبت شود ولی در هرصورت نمیدانستم دوربین چه میکند و در چه حالی است. درست مثل زندگی. دوربین گذر زندگی را از زاویهای جدید ثبت میکرد؛ خود زندگی شده بود. ناظر منفعلی که درعینحال شهر، زندگی و شاید خود من را ثبت میکرد. در هرصورت جاری بودیم، هردویمان در گذر زمان، من و او هرکدام بهنوعی، درحالیکه شهر هردوی ما را دربر گرفته بود همان شهری که از ذهنمان پاک شده است. به دلیل اهمیتی که ساحت عکاسی برایم دارد جهت نمایش عکسها از تکنیک سیانوتایپ استفاده کردم. مادهی اصلی این چاپ سیانور است.