«ژوزفین آوازهخوان یا قوم موشها» عنوان آخرین داستان فرانتس کافکا است که سه ماه پیش از مرگش نوشته شده و به زبان استعاره و طنز، به توصیف رابطهی پیچیده و متناقض هنرمندی به نام ژوزفین با جامعه میپردازد. هرچند همه اطرافیان ژوزفین استعداد آوازخوانی دارند اما شیوهاش را در طول سالها از یاد بردهاند؛ پس میان این جماعت، توانایی هنرمندانه او در آوازخوانی تحفهای است. البته عدهای هم تردید دارند که آیا اساسا او خواننده خوبی است یا تنها بلد است به سادگی سوت بزند. کافکا در داستان دیگری هم به نام «هنرمند گرسنگی» که دو سال پیش از این داستان کوتاه نوشته است، با پیشکشیدن ذات دوگانهی هنر، به درگیری شخصیت اصلی داستان در برتر شمردن خود و هنرش نسبت به جهان پیرامون پرداخته است.
«ژوزفین آوازهخوان یا قوم موشها» برای این نمایشگاه از نو ترجمه شده و با صدای مظفر مقدم (بازیگر و صداپیشهی ایرانی) – که اشعار ویکتور خارا را دکلمه کرده- خوانده شده است. این قرائت در سالن ورودی نمایشگاه بر ویدئویی شنیده میشود که تصاویر آن، برداشتهایی آزاد از فضاهای میانشهری و جادههای منتهی به کارگاه هنرمند در اطراف تهران (کرشت) است اما در عین حال از نظر جغرافیایی، نشانی از ارجاع مستقیم ندارد. تعدادی از صفحههای ژوزفین نیز در راهروی هر طبقه نصب شده که با محتوای پروژه آن طبقه مرتبط است.
«ژوزفین آوازهخوان» بیانیهی محمود بخشی برای نمایشگاه «دوست و دشمن» است.