از دوران کودکیام دو کوهِ خیلی عجیب را به یاد میآورم که در دامنهی آنها گلهای سیاهِ کمیابی میروییدند. آن گلها را بارها با ریشه از خاک در میآوردم، به خانه میبردم و در باغچه میکاشتم. هدفم پرورش گلها بود اما همیشه میپژمردند. خیلی دیر فهمیدم آنها گیاهان وحشی بودند و فقط در محیط زیست طبیعی خودشان رشد و تولید مثل میکردند . بعدها دیگر هیچ وقت نه آن کوهها را دیدم و نه آن گلها را. شاید من سبب انقراض این گونهی گیاهی شده باشم.
بارها سعی کردهام تصویر حقیقی گلها را به خاطر بیاورم، ذهنم با وسواس زیاد در تلاشی پیوسته هزاران شکل مختلف از آنها را به وجود آورده است. شکلهایی که گاه از تصویر گیاه به جانور شبیهتر هستند. حالا در حالی که با هجوم تصاویر مواجه هستم، دچار تردید میشوم، لحظهای به این فکر میکنم که آن گلها واقعا چه شکلی بودند؟ آیا هیچ وقت وجود داشتهاند؟ آیا آن دو کوه جایی کنار هم وجود دارند؟