«اندوه آبي» نگاهیست به درياچه اروميه. نگاهي اندوه ناك به دريايي كه خشك مي شد و آبي در انتظارش نبود به مانند زمستاني كه انگار بهاري در پيش ندارد. دريايي كه بخشي از نوستالژي های كودكيم را نيز با خود خشك مي كرد و من بي چارهوار به آن مینگريستم.