مهرداد افسری عکاسِ منظرهنگار ایرانی، در مجموعهی تازهاش با عنوان چهل: «رسالهای در باب سلوک زمینی» که در دو سال گذشته آن را عکاسی کرده است، با عکسهای رنگیِ بزرگ اندازه و در ادامهی آثار پیشینِ خود، طبیعتی را بازنمایی کرده که بیننده را در مرز میان تماشایی بودن و فقدانِ موضوع، تنها رها میکند. او با این نمایشگاه، پس از عبور از مرز چهل سالگی (که عنوان نمایشگاه نیز وامدارِ آن است)، گونهای از رهایی و صلح با طبیعت را همزمان که در خود میبیند، به بیننده نیز پیشنهاد میدهد. این امر به واسطهی عدم برجستهسازی بصری و استفاده از ترکیببندیهای منتشر و گسترانده شده، همچون نقاشیهای سدههای پیشینِ خاور دور و میانه و همچنین به کمک حذف انسان و تاثیراتش بر چشماندازهای زمینی میسر شده است.افسری در عکسهایی که در امتدادِ نگاه شخصیاش به عکاسی و فلسفهی اشراق است با تکیه بر اندیشههای شهابالدین یحیی سهروردی، عارف و فیلسوف ایرانی قرن ششم هجری قمری ( ۱۱۹۱-۱۱۵۴ میلادی) در بابِ «نور الانوار» یا سرچشمهی نورانیت، کوشش کرده تا آن چیزی را به عرصهی دید برساند که بر اساسِ میزان دوری و نزدیکی مخاطب به آن، همچنان دست نیافتنی به نظر میآید. چرا که مخاطب این عکسها هر چه به دنبال عنصری مرکزی و هدایت شونده میگردد، کمتر چیزی در آن مییابد. در واقع افسری با صرفنظر کردن از ترکیببندیهای مرسوم و قانونمندِ تصویرِ دو بعدی،، قابهای خود را تا آنجا گسترش داده است که با چشماندازهایش، چیزی جز سیالیت و شناور شدن بیننده در آنها را طلب نمیکند: برای یافتنِ خود و یا همان منشاء اسرار و رموزِ هستی. این مسالهای است که در مجموعهی پیشین او با نام «سالهای دور» (۱۳۹۵) و به شکلی دیگر در مجموعهی «بعد از مادربزرگ» (۱۳۸۷) نیز دیده میشد، اما افسری این بار به مدد اتکاء هر چه بیشتر بر جزئیاتِ عناصرِ پیشِ روی چشم و دوری گزیدن از اغراقهای محصولِ ویرایش تصویر، توان خود را در هر چه واقعی جلوه دادنِ آن چیزی که با همان چشم دیده میشود، به کار بسته است.به این ترتیب مهرداد افسری که برای منظرهنگاریهای خود، تنها و به دور از هیاهو به جای جایِ طبیعت پهناور ایران سفر میکند، ساعتها و روزها در برابر مناظری میایستد که در حالت عادی، بینندهی در انتظار تصویرِ خوش منظر، از کنار آنها با بیاهمیتی عبور کردهاست. چرا که این تصاویر آن نوع عکسهای نمادین از طبیعت نیستند تا قرار باشد پیش از ثبت به واسطهی صفحهی حساس دوربین، در ذهن جلوه گری کنند، آنهم عکسهایی که در نمایشگاهِ حاضر، در اندازه بزرگ و با جزئیات فراوان ارائه شدهاند. حاصل این پرداخت مفهومی و اجرای تکنیکی، گونهای از اهمیت دادن به منظره و جایگاه انسانِ رو به طبیعت و در واقع در برابر مفهوم امر زیبا است. در نتیجه میبایستی به جای نگریستنِ تنها به کوه، جنگل، دریا و کویر، به ارجاعات ضمنی تصاویر که از مهمترین خصیصههای عکاسی معاصر است، بیش از پیش توجه کرد، ارجاعاتی که طبیعتِ تماشایی تنها بهانهشان هستند برای پرداختن به ماهیت طبیعتِ وجود، زمان، نور و امر والا، آن هم در زمانهای که انسان امروزی آن را به دلیل بحرانهای زیست محیطی و منطقهای مدتهاست که از کف داده است. مهرداد افسری هم سودای فراچنگ آوردن چنین ماهیتی را در سر دارد و هم برای این امر راهی جز رها کردن خود و بینندهی عکسها در نقطه نقطهی عکسهایش نمییابد، به گونهای که به جای دیدن و نمایاندنِ نشانههای چشمگیر درونِ قابها، خودِ مفهومِ امر والا و زیبایی را هم مورد کنکاش و مطالعه قرار میدهد و هم میآزماید.