در بازخوانی منظومهی خسرو و شیرین نظامی، درگیر یک داستان فرعی رمانتیک یعنی عشق فرهاد به شیرین شدم و سعی کردم تا این داستان را طوری دیگر روایت کنم. کلیت داستان را به خردهداستانهایی تبدیل کردم و با کنار هم قرار دادن قطعات داستان و تصوراتم از شخصیتها و ایجاد فضاسازیهایی شخصی، این افسانه را در ساختاری پازلی بازآفرینی کردم. نگاهم به تصویر را تغییر دادم و از ترکیب تصاویر واقعگرایانه با سطوح و خطوط ساده، یک بازی ذهنی بین روابط کاراکترها ساختم. اگر این قطعهها به صورت مناسب کنار هم قرار بگیرند، تصویر خاص و مورد نظر نظامی گنجوی در منظومهی خسرو و شیرین شکل میگیرد و اگر قطعات جابهجا شوند، خط داستان تغییر و هر شخصیت سرنوشتی متفاوتی پیدا میکند.