به گفتهی کارل سیگن اخترشناس امریکایی، ما راهی برای مشاهدهی کیهان به خودش هستیم. گویی جهان در تنهایی، ابزاری ساخته برای نگاه به خود و به این تعبیر هر کنش انسانی، از تولید مثل، جنگ، تخریب، ساختن و آفرینش گرفته تا همین مجموعهی حال حاضر میتواند حاصل واکنش جهان به خود باشد.هیچگاه بیکرانگی هستی برایم عادی نمیشود و همواره با حسرت به آن نگاه کردهام؛ چیزهایی که به دست نمیآیند، قابل کنترل نیستند و همیشه با آرزویی در آینده یا خاطرهای از گذشته خود را یادآوری میکنند و برایم دور از دسترس و بهواسطهی زمان، دستنیافتنی خواهند بود. زمانیکه لاجرم طی میشود و هستی را با گوناگونی بسیار با تخریب و بازسازی مدام در پدیدآمدن ستارهها، کهکشانها، خوشههای کیهانی، سیارات، حیات و … شکل میدهد.
این گذر زمان همیشه نقش مهمی در شکلگیری آثارم داشته و هربار با نقاط مختلفی از آن درگیر بودهام؛ چه مواقعی که آن را در روند خلق دخیل میکنم و چه مواقعی که مفهوم زمان را اساس خلق تصویر قرار میدهم. کارهایم به واسطهی کندن و اضافهکردن متریال و دگرگونی در فرایندهای شیمیایی لحنی پر از تخریب و بازسازی به خود میگیرند و رابطهی بین متریال و زمان را پررنگتر میکنند. اتفاقهایی که از مرحلهای در روند کار بسیار تعیینکننده میشوند و نقش المانها و فرمهای نقاشی را مورد بازتعریف قرار میدهند. گاهی باید صبر کنم و تصویر پوشیده از متریال را نگاه کنم و مدام دربارهی سرانجام آن حدس و گمان بزنم تا آنجا که زمان کافی برای کندن متریال سپری شود. و این روند بارها و بارها تکرار خواهد شد تا جهان دلخواه شکل بگیرد. چیزی شبیه به تلاش بشر برای شناخت هستیای که هربار شکل جدیدی از خود به ما نشان میدهد. گویی هربار برایم نوع دیگری از هستی در نقاشی خلق میشود و کنکاش و اندیشهای جدید را آغاز میکند. به این روند که تاکنون آثارم را به این لحن رسانده ادامه خواهم داد چرا که به زمان معتقدم و این تغییرات را جدا از سازوکار هستی نمیدانم.