«حقیقت، وفاداری فرد یا سوژه است به یک رخداد.» ــ الن بدیو
امروز برای من اگر ایدهای هست هیچ نیست جز رهایی؛ اگر قرار به صحبت از سیاست است باید از سیاست رهایی گفت. یعنی آن سیاستی که با «رخداد» تغییر رادیکال عجین است و بدینترتیب درک این نکته ضروری است که چنین سیاستی همانا حوزهی نامها است. هریک از آثار این مجموعه، تصویر خیالی من از زندگی و مرگ شخصی خاص است. یک نفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و دیگران زیر شکنجه یا اعدام جان باختهاند؛ معدودی از بیشمار مبارزی که در طول تاریخ برای تحقق آزادی جنگیدهاند و مهمترین وجه اشتراکشان این است که همه در لحظهای از تاریخ دست به انتخابهایی یکسان زدهاند و با ایمان و اعتقاد و بدون عافیتاندیشی چشمانداز جدیدی را ترسیم کرده و خیره به حقیقت چشم دوخته و مرگ را در آغوش گرفتهاند. و همچون شخصیتهای رمانهای کُنراد با تمامی نقاط ضعف و قوتشان ــ تاریخ را به مثابهی شوک درک کردند و جز وفاداری هیچ شکل دیگری از رستگاری را نشناختند. از این رو است که کُنراد وفاداری را جان جهان میدانست.