موضوع اکثر کارهای من شرایط انسان و رابطهی آن با حکومتهاست، بهمثابه چیزی که بدل به سرنوشت انسان میشود: مرگ، حذف، خشونت و جنگ. و این چیزی است که حاکمان بر سر ما میآورند. من در این جغرافیا به دنبال تمام اینها میگردم.جغرافیای ما مرکز جنگ و مرگ است: جغرافیای رهبران مذهبی.من با مدیومهای مختلف کار میکنم: عکاسی، طراحی، ویدیو، نقاشی و کلاژ. غالباً کارهایم را به شکل چیدمان ارائه میکنم، با استفاده از مواد غیرمتعارفی مثل زغالسنگ، زغال چوب، پوست حیوانات، موی شتر، صابون، چربی حیوانی، کافور، چرم و غیره. هریک از این مواد معنایی را با خود میآورند یا ارجاع به چیزی هستند که متضمن تاریکی و زشتیست.کافور: این مادهی بدبو و بیدوام. در ایران و سایر فرهنگها کافور را کنار جسد قرار میدهند تا از بوی بد آن کاسته شود و این همان بوی مرگ است.هنگامی که با صابون سنتی سفید مجسمهسازی مجسمهای میسازم یا وقتی بدن خودم را به شکل جسدی که دراز کشیده بازآفرینی میکنم، در حال به تصویر کشیدن گوشت رو به زوال هستم. هنگامی که صابون آب از دست میدهد جمع میشود، شکل آن تغییر مییابد و درنهایت نابود میشود: این وحشت از مرگ و زشتی در همان جسم شکنجهشده است.هنگامی که زغال را انتخاب میکنم کار من ارجاعی است به مرگ، تاریکی و نابودی: چرم، پوست و موی شتر و غیره.تمام این تلاشها و بازآفرینیهای زشت بهعنوان آثار هنرمندی سیاسیـاجتماعی، مداخلاتی در اعمال حاکماناند و تصویر چیزهایی که «دیگری» به انسان دیکته کرده است. و اینهمه نشانهی امید است.