«وقتی به گذشته مینگرم، باغ عدن برایم به رؤیایی می ماند. چه زیبا بود آن باغ، اما اکنون گم شده است و دیگر آن را نخواهم دید». ــ یادداشتهای روزانه ی آدم و حوا، مارک تواین
حس و حال یک مکان را در نظر آورید. یورش دیداریِ درخشان رنگها و اَشکال را نمیگویم، بلکه میخواهم حس آن مکان را مجسم کنید. همان تأثیری که تارهای قلبتان را به ارتعاش در میآورد و حتی غیابش هم اشارتی است به حضور آن. از دست دادنش را حس میکنید. به خشخش نرم برگهای ناپیدا میماند؛ یا به نوازش پرلطافت نسیمی که بر گونههای تان میوزد و زمزمهای که جایی در کرانه های ذهنتان میشنوید. چیدمان «جایی دیگر» شقایق عربی، آسمان و زمین را به یکدیگر مرتبط میسازد و به فضای ناملموسی میپردازد که در مرز امر واقعی و غیرواقعی، واقعیت و خیال، آنچه هست و آنچه برای همیشه از دست رفته، قرار می گیرد.
شقایق عربی با اشیاء بازیافته کار میکند. همبندیهای (اسمبلاژهای) او معمولاً از مواد ساده تشکیل شده که به غایت انتزاعی هستند و گسترهای از معانی را به ذهن متبادر میسازند. در آثارش ترکیب مواد خامی مانند چوب، شاخههای درختان، گلهای خشک و قطعات پیداشده در سایتهای ساختمانی و بافت اشیاء بازیافته، تداعیگر فضاهای ساختهشدهی شهری و نیز جهان طبیعی است. عربی با ترکیب اشیاء بازیافتهی طبیعی و صنعتی به واکاوی تفاوت بین فرمها و بافت مواد مختلف می پردازد و از این راه، بین آنچه به وضوح انتزاعی است و آنچه به طور ضمنی بر تصویری دلالت میکند، تعادل برقرار میکند. این آثار قصد دارند از سرشت پست و مصنوعی مواد تشکیلدهندهی خود، به سرشت اثیریِ ترکیببندی هنری برسند؛ خواه چیدمان باشد و خواه مجسمه.
عربی در «جایی دیگر» تصویری از فضایی ارائه میدهد که قبل از دیده شدن، حس می شود و قبل از تجربه شدن، به طور شهودی احساس می شود. او با مواد، نور و سایه، تجربهای میآفریند که در آن همهی سطوح و جایجای فضا آکنده از احساس میشوند. آثار مکانویژهی عربی، به رسم مجموعههای پیشین او، با حضور محسوس یا نامحسوس خود به گوشه و کنار فضا نفوذ میکنند.