نظام مادی انسان دارای دو اعتبار است. آن زمان که با نَفْس در ارتباط است به آن بدن میگویند و هنگامی که این ارتباط قطع شد دیگر به آن بدن گفته نمیشود و از لفظ جسد استفاده میکنند. — ابو علی سینا
تراشیدن وساییدن هستهی خرما در زندان سنتی قدیمی است و اغلب محصولِ آن در این گوشهی دنیا مهرههای تسبیح بوده است. چه چیزی باعث شد چنین ایدهای به ذهن اولین زندانی خطور کند. در حبس و محکومیت به انزوا و در زمانی که امکانی برای صنعتگری نباشد جمعکردن هستهها و تلاش برای ساختن چیزی، تلاشی است برای رد گذاشتن در اطراف یا حضوری باواسطه بیرون از زندان به هر شکلی حتی از جنس دادوستد و معاش.میل عمیق برای دستیابی به «ارادهی آزاد» تنها و تنها خلاصه میشود به «ساختن»؛ ساختنی از جنس فرساییدن و فرسایاندن، ساییدن و ساییدهشدن، تلنبار کردن و تلنبار شدن و نه الزاما نوعی از ساختن که به نتیجهای هدفمند بیانجامد.ظرف(بدن) در غیاب مظروف (نفْس) تبدیل میشود به جسد. و ظاهرا جسد(هستههای خرما) تنها چیزی است که از ارادهی آزاد زندانیان برایم باقی مانده است؛ مادهی اولیه که به هیچ تبدیل شد، به ظرفی خالی از مظروف، خالی از تمام آن لحظههایی که منجر به افتادن در این عبث شده است. ساییدن هر هسته بعد از اولین هسته، خود عملی است شبیه به تکرار یک ذکر که نسبت به آن بیحس میشوی و آن ذکر جادویی که بعدتر، از کلمه میرسد به صوتی که تکرار میشود؛ این صوت تکرار میشود و میپیچد و احتمالا بیآنکه به گوش مخاطبش برسد محو میشود. تسبیحهای هستهخرمایی چیزی است که از این تقلا بر جای میماند.مواد اولیهی این چیدمان چند هزار هستهی خرما است که توسط هجده زندانی از چند بند، یکبهیک تراشیده شدهاند که بنا بود اینبار به جای مهرههای تسبیح تبدیل شوند به مظروف ظرفی که پیشتر میخواستم بسازم؛ اما در این مدت دریافتم ظرفی که برای این مظروف متصور شده بودم کوچک است و حقیر و تقلیلیافته.تراشیدن هستههای خرما عملی است بیهوده که گویی در پی بازیافتن «ارادهی آزاد» در وضعیتی تماما بینتیجه از پی هم یکبهیک ساییده و انباشتهمیشوند. در این صبوری عبث، آن هم برای ساختن چیزی که از منظر زندانی هم حتی نتیجهی آن نامعلوم است، هر مهره نمایندهی لحظههای بیهودهای است که از پی هم میآیند و میگذرند ساییده و تلنبار میشوند و چیزی بیشتر از خالی و سکوت را در خود جای نمیدهند.