خاکسترها

وفا بلال

مجموعه‌ی خاکسترها به کندوکاو در آثار و نتایج تخریب فضاهای خصوصی و عمومی در جنگ و ارائه‌ی تصویری از این خرابی می‌پردازد. این فضاهای شخصی و خصوصی علناً از هم دریده شده‌اند و به‌واسطه‌ی خشونت داخلی و عمل تخریب در معرض دید عموم قرار گرفته‌اند. هدف من شخصی و خصوصی کردن مجدد این فضاها و تبدیل دوباره‌ی آن‌ها به مکان‌هایی مأنوس است تا مخاطب آن را از نزدیک ببیند و در نتیجه ی آن به فرهنگِ ویران‌شده نزدیک‌تر شود. تخریب فضاهای مسکونی توسط نیروهای امپریالیستی باعث هتک حرمت افراد بومی و تحمیل فرهنگ اشغال گران بر اشغال شدگان می‌شود. امیدوارم با تبدیل امر خصوصی به تصویری که در معرض دید عموم قرار می گیرد، این تصاویر به آگاهی انسانی وارد شوند و به مثابه تذکری نمادین از نیروهای سرکوب‌گر در کشمکش‌های انسانی و فرهنگی عمل کنند.
خاستگاه‌های این تصاویر ممکن است در نگاه نخست مبهم به نظر برسند، اما با نگاهی دقیق‌تر، به‌ویژه برای افرادی که با چنین تصاویری آشنا باشند، معلوم می‌شود که تصاویر به عکس‌های رسانه‌ها از درگیری‌های عراق ارجاع داده می‌شوند. بنابراین، تصاویر معنایی دوگانه دارند: کسانی که با عکس‌های ارجاع‌ داده شده آشنایی ندارند به آن ها عمدتاً از دریچه ی زیبایی‌شناسی و احساسی می‌نگرند، و تصاویر برای کسانی که منابع آن‌ها را تشخیص می‌دهند پر از بار سیاسی است. این دوگانگی، جرقه‌ی درگرفتن گفت‌وگویی بین زیبایی‌شناسی و سیاست است، بی‌آنکه مخاطبین را غرق احساسات کند.
فرهنگ غربی تصاویر خشونت و جنگ را رد می‌کند تا مبادا پایش در درد و رنج ناشی از آن وسط کشیده شود، گویی که صِرف رؤیت چنین تصاویری و آگاهی از وجودشان هم نوعی مشارکت منفعلانه و پذیرش آن شرایط است. در نتیجه، وحشت به شکلی زیبایی‌شناسانه عرضه یا سانسور می‌شود و در «منطقه‌ی امنِ» عکس‌های رسانه ایِ قابل قبول ادغام می شود. وقتی تصاویر خشونت قابل قبول و غیرواقعی شدند، درد و رنج می‌تواند از جنبه ی انسانی آن تهی گردد. غیرانسانی کردن جنگ برای کسانی که از آن سود می برند مفید است و با این کار به اهدافی از قبیل منافع دولتی و سازمانی خود می‌رسند، چراکه شرایط را برای بی‌کنشی عوام و ادامه‌ی تخریب فراهم می‌کند. میان منافع دولت و سازمان هایی که مرتکب اعمال خشونت‌آمیز می‌شوند و جامعه‌ی کلان-تری که ممکن است تصمیم بگیرد تا وقتی معلوم نشود نتیجه‌ی عمل‌اش به سودش هست یا نه دست به کاری نزند، دیالکتیکی وجود دارد. البته، اگر فرهنگ با تصاویر واقعی خشونت مواجه شود و آن‌ها را بپذیرد، جنگ صفت انسانی به خود می‌گیرد، و به همدردی منجر می‌شود و این امکان به وجود می‌‌آید که با جنگ و کسانی که از آن رنج می برند ارتباط برقرار شود، و نهایتاً به کنش برای پایان دادن به تخریب می انجامد.
تصاویر جنگ در رسانه ها نتیجه‌ی همکاری بین دو فرهنگ هستند: در یک طرف آن‌که اشغال یا تخریب شده، و در طرف دیگر آن‌که اشغال یا تخریب کرده. بازسازی‌های من از این تصاویر هم بازنماییِ اشتیاق به صلح و آرامش است و هم ترس از ویرانی فرهنگ و جامعه، و اینکه جامعه با جامعه‌ای افراطی‌تر و خشن‌تر جایگزین شود. خلق دوباره و زیبایی‌سازی این تصاویرِ لحظات ترسناک و دلهره‌آور، تلاشی است برای رهایی از محدودیت‌ها تا آن‌ها به قسمتی از تاریخچه‌ی تصویری ما تبدیل شوند.
من برای بازسازی تصاویر رسانه‌ای، مدل‌هایی در ابعاد مینیاتوری بر اساس تصاویر ویرانه‌های عراق ساختم. این مدل ها به‌مثابه فضاهای گذار عمل می کنند و پژواکی از عکس های رسانه ای اصلی هستند، در حالی که گذرا و بی‌دوا‌م‌اند. البته، برخلاف عکس های رسانه‌ای و واقعیت، تصاویر من از پیکرهای انسانی خالی اند و چون عاری از هر قساوتی هستند، ناب مانده اند و تنها نشانی که از بشر در آنها وجود دارد، 21 گرم خاکستر انسان است که با خاکسترهای دیگر ممزوج شده و در سراسر مدل‌ها پاشیده شده تا هاله‌ای انسانی به آن ببخشد. سفیدی تک‌رنگ فضای حاصله، نشانگر حذف حضور انسان و خشونت ناشی از حوادث وحشتناک است و باعث می‌شود اشیاء اهمیتی یکسان پیدا کنند با این‌حال این سفیدی خود نمادی از صلح، امید و توانایی شفا بخشیدن و آغازی تازه است.
من مدل‌های مینیاتوری ام را با استفاده از موادی چون مقوا، صفحات چوبی، یونولیت، گچ، بتون، رنگ، خاکستر واقعی انسان یا ترکیبی از آن با مواد دیگر و اشیاء مینیاتوری ساخته‌ام. به بازسازی عکس‌های رسانه‌ای با استفاده از تصاویر سه‌بعدی کامپیوتری هم فکر کردم، اما به این دلیل که حضور فیزیکی در آن‌ها وجود نداشت، این روش کار را رها کردم. از طرف دیگر، ساختن مدل‌های واقعی این امکان را برایم فراهم می‌آورْد که در یک دوره جسماً با مواد درگیر شوم، که باعث شد آن دوره به یک فرایند درمانی مراقبه‌ای و سفری روحی تبدیل شود. عکس‌های این مدل‌ها در ابعاد بزرگ چاپ شده‌اند تا تاثیر جسمی بر مخاطبین داشته باشند، چراکه بدن به‌طور غریزی به عکسی که با آن مواجه می‌شود واکنش نشان می‌دهد.
این تصاویر آینه‌هایی هستند از اشتیاق من برای بازگشتن به خانه‌ام وقتی چنین چیزی ممکن نیست، و به یک معنا، بازسازی مکان‌هایی است که برادر و پدرم در آن ها کشته شده اند. بازسازی ویرانه ها بهانه‌ای است برای بودن در آن‌ها، شریک شدن آن ها با مخاطبین و گذاشتن نوعی فاصله، چراکه عکس‌های اصلی بیش از حد خشن هستند و احتمال دارد بیینده را بیزار کنند. هدف این آثار، بازنمایی تلاشی است برای درک ویرانی و حفظ لحظه‌ی آرامش بعد از فرونشستن گرد و غبار، و همچنین به این منظور که به یک لحظه‌ی گذرا، که ترکیبی است از زیبایی و خشونت، حیاتی طولانی‌تر ببخشیم.