نگاهی به آثار تانیا پاکزاد
دکتر حسین خطیبی روانپزشک و پژوهشگر اجتماعی
در این یادداشت قرار نیست راجع به مشخصات فني يا هنري آثار حرفی زده شود، بلکه قرار است درباره کارکرد و مفهومی که هنرمند مدنظر داشته، حرف بزنیم و بگوییم که این کارکردها در روانشناسی چه معنایی دارد و این حرکت چه تاثیری میتواند روی یک جریان فکری بگذارد.
انسان وقتی به دنیا میآید، شروع به آموختن چیزهایی میکند که از محیط اطراف میگیرد. این اطلاعات در درجه اول از طرف پدر و مادر یا جانشینان آنان در ذهن انسان وارد میشود و بعد گروه همسالان و جامعه این اطلاعات را به افراد تزریق میکنند. بخشی از این اطلاعات اصول و قواعدی است که یک انسان برای زندگی به آن نیاز دارد. مثل اینکه چگونه نیازهای اولیه خود را برآورده کند و به بقای خود ادامه دهد. بخش دیگر، اطلاعاتی است که به او کمک میکند زندگی اجتماعی موفقی داشته باشد. مثل تعاملاتی که با مردم دارد و ارتباطاتی باید در زندگی داشته باشد. همه اینها در مجموع باعث میشود شخصیت فرد ساخته شود. از طرف دیگر تمام اطلاعاتی که از بدو تولد وارد ضمیر ناخودآگاه میشود، بهطور ناخودآگاه انسان را به سمت شكلگيري شخصيت و رفتارش سوق میدهد. محتویات ضمیر ناخودآگاه ما هرگز دیده نمیشوند اما از روی رفتار ما خود را نشان میدهند. درواقع خیلی از رفتارهای ما ريشه در ضمير ناخودآگاهمان دارند. این مقدمات روانشناسی را برای این بیان کردیم که به تحليل نقاشیها برسیم. در نمایشگاه نقاشی تانیا پاکزاد میبینیم که از کمد و کشو بهعنوان سوژه استفاده شده است. در زندگي انسان کمد نماد چیزی است که او از دوران كودكي وسایل را درون آن ميگذاشته تا نظم و انضباط برقرار یا اشیایی را پنهان کند. درواقع تلاش میکردیم تا بدينوسيله بگوییم همه چیز در اطرافمان مرتب و خوب است. در زندگی، اتفاقات و مسايلي که وارد خانه ذهنی ما میشود در کمدهای ذهن ما طبقهبندی میشوند. کمدهایی که افکار ما را پنهان میکنند و به آنها نظم ميدهند و اگر زمانی مرتب نباشد همه چیز حالت آشفتهای به خود میگیرد. پاكزاد در نقاشیهایش از کمد بهعنوان تمثيلي از ذهن مخاطب استفاده کرده است. در پشت کمد ذهن ما، باورهایی وجود دارد که زندگی مارا میسازد. در دنياي واقعي ظاهر کمدها فارغ از محتويات خود، شکل ثابتی دارند و تغییری نمیکنند يعني از نگاه به ظاهر كمد نميتوان به محتويات آن پي برد اما در نقاشیهای تانیا این اتفاق رخ نداده است. درواقع هنرمند کمدهایی را تصویر کرده که اشيای داخل آن روی ظاهر کمد هم تأثیر گذاشته و آنها را به رنگها و شكلهاي مختلف درآورده است. هنرمند به این موضوع اشاره کرده که «رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون.» ميتوان حدس زد در کمدهایی که تانیا پاکزاد آنها را نقاشی کرده است، چه چیزهایی وجود دارد. حالا این موضوع تعمیم داده میشود به انسانها و اینکه وقتی یک نفر را میبینیم میفهمیم که در پس ذهن او چه چیزهایی میگذرد. در نقاشیهای تانیا ما کمدها را مانند انسانهایی میبینیم که ذهنیاتشان روی ظاهر و خلقوخوی آنها تأثیر گذاشته است و درون و بیرون آنها را شکل داده است. هر بيننده نمايشگاه ميتواند با نگاه عميق به نقاشيها شباهتي بين افكار و ذهنيات خود با يكي از اين كمدها پيدا كند و حدس بزند كه اگر من كمد بودم به كدام يك از كمدهاي داخل نقاشيها شباهت بيشتر ميداشتم. اين اتفاق باعث ميشود وقتي مقابل آثار قرار بگيري با مفهومي بزرگتر و عميقتر از قاب نقاشي مواجه شوي، به عبارت ديگر نقاشيهاي اين هنرمند تنها محدود به قاب خود نیستند. هر كمد محتوياتي دارد مانند يك انسان.