هر زمان که ایستادم، شانه به شانه من ایستاده بود.پیشتر از من، زودتر از من حتا.
“وندر آن تیرگی وحشتزانه صدایی است بهجز این، کز اوستهول غالب، همه چیزى مغلوب” ۱
هر کجا که ایستادم، بی كه به عقب بنگرم؛به آنچه بسته مرا به گذشته، یا پریشیده مرا از آینده.به آنچه میگریزم از آن، و آنچه میگریزم به آن.
“هنگام رسيده بود؟ میپرسيمو آن جنگل هول همچنان پابرجاشب میترسیم و روز میترسیم” ۲
«هول» ایستاده است.چون به او بنگرید، به شما خیره مینگرد.چون بایستید، شانهبهشانه شما میایستد.
۱. کارِ شبپا / نیما یوشیج۲. هنگام / مهدی اخوان ثالث