اورزولا نویگباور (م. ۱۹۶۰، هام، آلمان) دانش آموختهی رشتهی هنرهای تجسمی دانشگاه هنرهای زیبا در مونستر (که در آنجا توسط تیم اولریکس به عنوان دانشجوی ممتاز معرفی شد) و نیز رشتهی ادبیات از دانشگاه مونستر آلمان است. او مدتی در دبیرستان تدریس کرد و سپس در کلینیک دانشگاه مونستر به عنوان هنرـ درمانگر مشغول به کار شد. او از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۲ در دانشکدهی معماری دانشگاه فنی برلین تدریس کرده و از سال ۲۰۰۳ استاد دانشگاه هنر برلین در رشتهی هنرهای تجسمی است.آثار او در مرز بین چیدمان، ابژه، فضا و رسانه قرار دارند که نمایی از مسخ زندگی روزمره و اشیایی است که به یک اندازه تحلیلی و دقیق هستند. از این رو، او به مخاطب اجازه میدهد که نه تنها دنیا و واقعیت را با حواسش درک کند، بلکه در مواجهه با آنچه اغلب دربارهی هستی قابل بیان نیست، آرامش و تسلی هنر را تجربه کند ــ کاربردی که نیچه و آدورنو برای زیباییشناسی قائل هستند.دیالکتیک حضور و عدم حضور و فراموشی و یادآوری نقشی اصلی آثارش را ایفا میکنند و این مقولهی ثابتی است که در اشکال مختلف در آثارش دیده میشود: از آثاری همچون «ناپدید شدن» ۱۹۹۹، «نامهها» ۲۰۰۱، «پشت میز» ۲۰۰۱ و ویدیوی «بزرگترین خوشحالی قابل تصور» ۲۰۱۰ که دربارهی گریگوری پِرِلمان ریاضیدان است. مضمون «ناپدید شدن» در قالب یک سری آینه به طرزی ساده و موکد شکل میگیرد. بسته به جایگاه مخاطب، این آینهها اجازه میدهند که تصویر مخاطب جلو بیاید و سپس دور شود. «پشت میز» که به صورت چیدمان، اجرا و ویدیو ارائه شد، مفاهیمی مانند یادآوری و فراموشی را پیش میکشد و مخاطب را فعالانه درگیر میکند.شخصیت «یادبودی در طول زندگی انسان» (مایکل اشتوبِر) نیز در طراحیهای فیگور او با مو ــ پرتره و فیگورهایی که با مو طراحی شدهاند ــ حکاکی شدهاند. این پروژهکه از سال ۱۹۹۶ شروع شد، زنان مسلمانی را نیز شامل میشود که موهایشان را پوشاندهاند. فیلمی که در همین رابطه در سال ۲۰۰۸ با عنوان «مو» ساخته شد، پدیدهیپوشش متاثر از مذهب را برای تبیین حضور و عدم حضور، هویت و شرافت بدن زن مطرح میکند: در اینجا پارچه به عنوان استعارهای از زندگی بیپرده به کار میرود.در مجموعهی «مردهریگ» ۲۰۰۳ نیز، که در آن از افراد مرده عکس گرفته است، بر خصوصیاتی از پرتره تاکید میکند که با خاطره سروکار دارند. نویگباور با بهرهگیری از فضا در چیدمان «تور هوایی»،۹۸-۱۹۹۷، که در نمایشگاههای متعددی به نمایش گذاشته شده، لباس شب قرمزی را بهوسیلهی یک موتور الکتریکی و یک تایمر به حرکت در میآورد و رقصی عاشقانه را به نمایش میگذارد که پس از مدتی گویی از نفس افتاده و نقش بر زمین میشود.