آنسین آمستردام ۲۰۱۹

نمایشگاه گروهی
۲۹ شهریور  —  ۳۱ شهریور، ۱۳۹۸
Art Fair

نگرش گالری محسن به مدیوم عکس پیش از ملاحظه‌ی محتوا، به تکنیک و جسارت در فن است: ساسان ابری با شیوه‌ی مرتاض‌گونه‌اش در ظهور عکس‌های آنالوگ، آریا تابندهپور با بازیگوشانه سرک‌کشیدن‌ در روح دیجیتال عکس، گوهر دشتی با بازنمایی یک اسلوب قرن نوزدهمی و مجموعه‌ی اصیل اما جعلی چاپ نقره‌‌های وحید دشتیاری‌.

شیوه‌ای که این عکاسان در مجموعه‌‌‌های اخیرشان برگزیده‌اند، دربرگیرنده‌ی رویکردها و نگاه‌هایی نوین‌ به مدیوم عکس است. آن‌چه در این مجموعه‌ها یک رشته‌ی اتصال نامرئی از حیث محتوا می‌سازد، مفهوم انسان و امیالِ گاه پیش‌برنده و گاه بازدارنده‌اش است: تنهایی، خاطره، نسیان، زوال، مهاجرت و  ماشینی شدن. در این عکس‌ها آدمی بدون «دیگری» و با «دیگری» تنهاست.

عکس‌های طراحی‌گونه‌ی ساسان ابری در مجموعه‌ی «سیاحت اکتشافی» حاصل بداهه‌گویی‌های روزانه و پرسه‌زنی‌های پیش‌آمدی هنرمند است که در بستر شهر و با مردمانش ثبت شده‌اند. نه آدم‌ها مرکزیتی در تصویر دارند و نه کیفیت دوربین چندان از اهمیت خاصی برخوردار است؛ نه ارجاعات تاریخی در پی درشت‌نمایی است و نه اتفاقی عمومی؛ این عکس‌ها بازآفرینی خاطراتی‌ست که تنها هنرمند به آن واقف است. فضاسازی محو و تاری که ساسان ابری از اشیاء و گردش‌های روزانه‌اش کرده و نحوه‌ی تبدیل این فضاها از تاریکی فیلم دوربین به روشنی کاغذ، شبیه به نظم‌دادن خردهایی کوچک از یک کل بزرگ است، همچون تلاشی برای تجمیع و یادآوری خاطرات پراکنده و تجسد آن‌ها.

آریا تابندهپور را پیش از آن‌که یک عکاس خطاب کنیم، باید او را به‌عنوان یک جست‌و‌جوگر  در کشف توانایی بالقوه‌ی مواد و اشیاء در تغییر کاربری‌‌ بدانیم که از قضا  راه‌بلد عکاسی  و شیوه‌های دستکاری آن است. آریا تابندهپور معمولا در مجموعه‌هایش به روایت‌ها و شیوه‌های مختلف،  روند نابودی و شکست را بیان می‌کند. او در مجموعه‌ی «تو خالی» دو برخورد متفاوت با عکاسی پرتره کرده است؛ در یکی  پرتره‌هایی را به تصویر کشیده که در آن‌ها رد زمان را به طور شماتیک مطرح می‌کند: صاحبان این پرتره‌های چندلایه روزهایی را گذرانده و روزهایی پیشِ‌رو دارند. در برخورد دیگر زاویه‌ی دید به چالش کشیده شده‌اند؛ حالا لایه‌بندی‌ها با چینش‌شان، تشخیص  چهره را مختل می‌کنند. در این پرتره‌ها نه نمایش صرف هویت افراد که  پیچیدگی و لایه‌لایه بودن‌شان مطرح شده است.

مجموعه‌ی «طبیعت بی‌جان» اثر گوهر دشتی با شیوه‌ای که روح سرکش زنانه‌اش در شیئیت‌بخشی به خاطرات و تجسد وقایعِ ازسرگذشته دارد، مخاطب را اهلیِ خود می‌کند. گوهر دشتی در این مجموعه با استفاده از اسلوبی قرن نوزدهمی و  کاربست تناسبات واحد و حسی از رنگ‌های کهنه‌کار، حافظه و خاطره‌ای به‌شدت زنانه را موشکافی و بعد‌تر پوست‌آرایی (تاکسیدرمی) کرده است؛ با این شیوه‌ی مهر و موم‌شده، خاطره‌ای نازک‌تن‌ از خسران و نسیان در امان می‌ماند. دیگر مجموعه‌ی دشتی به نام «ریشه­‌ها»  قصه‌گوی «تعلق» است. این گیاهان معلق که بعد آشکار و پنهان‌شان یکسره هویدا شده، داستان جدا شدن از رشته‌ها‌ست و نه ریشه‌ها؛ داستان بریدن از جایی و دوستی [موقت] با جایی دیگر است، داستان مهاجرت آدم‌ها. جزئیات بی‌پیرایه‌ی این گیاهان و نمایش روشن و عیان‌شان بار خودستایی را از آن‌ها می‌گیرد و خود عینی‌شان را رو می‌کند.

وحید دشتیاری در مجموعه‌ی «قلم دروغ» که عکس‌ها در آن با شیوه‌ی چاپ نقره تولید شده‌اند، به‌دنبال برگرداندن اصالت و روح گم‌شده‌ی عکاسی و بازگشت ستایش یگانگی عکس به نسخه‌هایی همگانی است که دم‌دستی، هرروزه و فاقد اصالت‌اند. عنوان «قلم دروغ» که الهامی بازیگوشانه از کتاب «قلم طبیعت» هِنری تالبوت است، بر ابتذال و پوچی عکس‌های روزمره‌ی اینستاگرامی کاربران تاکید می‌کند. هرچند عکس‌های به اشتراک‌ گذاشته‌شده در فضای مجازی دارای دو مشخصه‌ی زمان و مکان‌اند همزمان اما از هر دو مولفه عاری‌ و بی‌بهره‌اند؛ این عکس‌ها که بارها در بستر ناواقعی دیجیتال به اشتراک و بازنشر گذاشته و بارها مجازی لمس می‌شوند دیگر فاقد آن روح و اصالت یگانه‌ی عکس‌اند.  «قلم دروغ» سرگشته‌ی آن روح گمشده است و تلویحا از شیوه‌ی اصیل چاپ برای بازگشت اصالت تصویر بهره می‌گیرد. زندگی روزمره و حضور در فضاهای شهری، تجربه‌ی مکان‌ها و گشت‌و‌گذارهای مجازی همگی در دایره تکثیر ماشینی تکرار می‌شوند و  محصولات اجتماعیِ پوچ، ناواقعی و بی‌ثمر می‌آفرینند.

مجموعه‌ها