گالری محسن در اولین دورهی «تیر آرت» به نمایش آثاری از مهرداد افسری، مجتبی امینی، گوهر دشتی، بهرنگ صمدزادگان و سارا عباسیان می پردازد. «تیرآرت» از تاریخ پنجم الی نهم تیرماه در تهران برگزار خواهد شد.
از روایات تا فجایع:
ماهیت ساده و بنیادی فرم و محتوا در عناصر درهمپاشیده، قطعهقطعهشده و شکسته بر سطحی آبی که به میانهی قرن نوزدهم بازمیگردد، بیانگر نظمی محتمل پیش از آشوب و ویرانگری است. درنوردیدن مرز میان جهان آدمی و جهان طبیعت و میان آگاهی زنانه و بدنی که خانه و مأوای آن است، به روشنی از دغدغههای هنرمند و حسی به شدت زنانه پرده بر میدارد. گوهر دشتی در مجموعهی آبسترهی «طبیعت بیجان» با فقدان سوژهی انسانی و تصویر مطلوب طبیعت، در پی بازآفرینی فرمهای از دسترفته، تلاش برای انسجام تکهپارههای درهمشکسته و احیای یک شیوه از بازنماییِ فراموششده است.
در مجموعهی «چهل: رساله ای در باب سلوک زمینی» اثرمهرداد افسری نیزهمچون گوهر دشتی با حذف حضور انسان روبرو هستیم. افسری اما بیننده را با روایت متفاوتی از ذات بازنمایی مواجه میکند. عکسهای رنگیِ بزرگ هنرمند از طبیعت، با تکیه بر اندیشههای سهروردی عارف ایرانی، بیننده را در مرز میان حضوری شکوهمند و فقدانی مستترِ رها میکند، ضمن اینکه با ارجاع به عدد چهل در این مجموعه به یک «گذر» اشاره دارد؛ چهل سالگی یک مرز است، یک تغییر، عددی برای صبر و آمادهسازی و حتی بیش از آن، یک شروع.
لطافت نگاه ِ عکاسانه به سوژه در آثار مهرداد افسری و گوهر دشتی، نقطهی مقابل عصیان، دگردیسی و زوال شخصیتهای انسانی و حیوانی ِسارا عباسیان به اتفاق جنگ است. «اپیدمی» عنوان مجموعهای است که در آن خشونت عامدانهی انسان در بهرهکشی از جانداران ناقل بیماری برای حمله به موضع دشمن، در هیبت انسانهایی بیمار، درمانده و زخمی عیان شده است. این شخصیتهای آسیبدیده، در ترکیببندیهای فردی و اجتماعی، نماد عریان و ملموس تبعات جنگاند، هرچند غیرمستقیم زخمی و مطرود شده باشند.
از فجایع تا وقایع:
بازنمایی وقتی به خیالورزی میل کند، فارغ میشود از هرآنچه امرعمومی باشد؛ فرآیندی که ذهن را متوسل به طرد عادت و حرکت به سمت هویت انسان میکند. بهرنگ صمدزادگان در اثر «اشغال» تأویل خود از تاریخ ایران را در خیالورزی با اسناد تاریخ سیاسی ایران و سفری خیالانگیز به سمت اتوپیای ساختگیاش آغاز میکند. پرسش میکند، درگیر میشود، نابود میکند، میآفریند و جبر تغییر ناپذیر آبرنگ را در منافات با رویدادها، تسلیمشدنها، برد و باختها و بهتزدگیهامان در تاریخ نمیپندارد. مؤلفههای تاریخی رنگ میبازند آنگاه که بازیهای زیباشناختی سرزنده میشوند. همچون ماهیت در همتنیدگی آبرنگ، وقایع نیز در هم میآمیزند: اتفاقاتی که هیچیک بیربط به دیگری نیست و مکرراً در اشکال و زمانهای مختلف تکرار میشوند.
ما همواره در سفریم، از دیستوپیا به اتوپیا و یا به اجبار بالعکس؛ خواه نقاشانه باشد یا ملموس بر رحلی فلزی، چرمین و چوبی. مجتبی امینی در اثر «زین» هجرت را یادآوری میکند و سفر را و مرگ را و هرآنچه ناگزیر است: نماندن، گذشتن و رفتن. کجاوه، رحل، زین یا غبیط (نوعی کجاوه که بر شتران نر حمل میکردند و ویژهی زنان عرب بوده است) همگی دلالت بر «گذر» دارند و آنچه در این بین مشترک است، شترانیاست که امکان گذر را فراهم میکنند. حضور این امکان، یعنی شتر، همواره در آثار امینی اشاره به سفر، مرگ، خشونت و مذهب دارد. او شتر را را مرگ میداند که در هر خانه قصد کند مینشیند. امرؤالقیس شاعر عرب در بیتی از قصیدهی معلقه میگوید:
… و در حالی که کجاوهی ما کج شده بود گفت: امرؤالقیس پیاده شو، شترم را کشتی!
و من گفتم: مهارش را سست کن و بگذار هرجا که خواهد برود…