گالری محسن در چهارمین دورهی فتوفر شانگهای، آثاری از عکاسان ایرانی مهرداد افسری، آریا تابندهپور، گوهر دشتی و علیرضا فانی را بهمعرض نمایش گذاشت. فتوفر شانگهای از هفدهم تا نوزدهم شهریورماه ۱۳۹۶ برگزار شد.
فرهنگ و هویت یک جامعه را میتوان در قالب آثار هنری و معانی نهفته در آنها ارائه کرد. بدین تعبیر، هنر واسطهای برای انتقال معنا و هویت به افراد و نسلهای بعدیست. «باغ» در ایران نشانهی احترامیست که ایرانیان برای طبیعت و عناصر مهم آن مانند آب و درخت قائل میشوند. مسئله ی اصلی در باغهای ایرانی تنها هندسه و شکلها نیستند؛ بلکه باغ تجلی عناصر مختلف طراحیست که هریک نمادی خاص را بهموازات کیفیتهای طراحی مانند سلسلهمراتب، تقارن، مرکزیت، ریتم و هارمونی ارائه میکنند.
باغ به معنای «خانه»، چنانکه گوهردشتی در مجموعهی اخیر خود با همین عنوان آن را بهکار برده است، مکانی منحصربه فرد برای حریم خصوصی، معاشرت و برقراری ارتباط احساسی با طبیعت است. این فعالیت ها را میتوان بهصورت مذاکرات و شیوههایی برای پرداختن به تناقضات اجتماعی و محیطیِ زندگی معاصر درک کرد. مجموعهی «خانه» ی گوهر دشتی و «کپسولا موندی» اثر چیتلّی و برتْسِل، با بهرهبردن از داستانهای خیالی مشابهی قصد دارند گیاهان را جایگزین انسان کنند؛ اولی در مکانی که خصوصیت ویژهای ندارد و دیگری در گورستان. صحنهپردازیهای منحصربهفرد او که هم با درختهای خشک و هم با پهنههای پر از گل پوشیده شدهاند، تصویرهای قدرتمند و پویایی از نیروی طبیعت هستند. همچنین مجموعهی «خانه»، تذکرهای از ماهیت پناهگاهی و امن طبیعت در برابر گزند جهانی که در آن زندگی میکنیم است. دشتی با دغدغههای اجتماعی و اشاراتی به تاریخ و فرهنگ و از طریق علایقش به انسانشناسی و جامعهشناسی، میکوشد تا جهان پیرامونش را از طریق ابزارهای شخصی اش بیان کند. محیط و حافظهی خود او بههمراه ادراک شخصیاش از امور، همواره نقطهی آغاز او بوده است. او رابطهاش با اجتماع و جهان را به حساسترین شیوهی ممکن دنبال و ترسیم میکند. عکسهای دشتی نهتنها ایدهی خانه بهعنوان یک مکان فیزیکی یا روانشناختی را بهچالش میکشند، بلکه این سوال را مطرح می کنند که وقتی فردی خانه ی خود را ترک میکند چه اتفاقی رخ میدهد. تجربه ی هنری او مداما از وقایع زندگی و ارتباط میان امر فردی و امر جهانی، امر سیاسی و امر خیالی بسط مییابد.
مهرداد افسری در مجموعهی «سالهای دور» مکانهای دورافتاده ای را بهتصویر کشیده که فراتر از امر بصریست و مخاطب را به تعمق در امر سادهی مشاهده هدایت میکند. این آثار تاملیست در سکون، فارغ از تمام رانه هایی که خود را از بیرون تحمیل میکنند؛ استوار و قائمبهذات. افسری در عکسهای بزرگمقیاس مجموعهی «سال های دور» به انحطاط دائم محیط زیست میپردازد تا سطح آگاهی مخاطبین را بالا ببرد، نگرانیها و احساسات آنها را برانگیزد و در نهایت، افراد را تحتتاثیر قرار دهد. می گویند «گاهی یک تصویر از هزاران کلمه گویاتر است» و شاید بههمین دلیل است که عکاسی در دستان عکاسان به ابزاری برای تغییر بدل شده است. افسری با رویکردی فعال لنز دوربین خود را بهسمت طبیعت میگیرد تا تصاویری خلق کند که از طریق آنها از موضوعات عکسهایش محافظت کند. او امتناع ما از قبول وضع واقعی طبیعت را نشانه می رود. بدین تعبیر، سرشت این نوع عکاسی سیاسیست که در واقع هم هنر است و هم عملگرایی.
نوع برخورد و نگرش ما تعیین کنندهی تاثیریست که بر محیط زیست و زندگیمان میگذاریم. بههمین ترتیب، مجموعهی «یادبودی برای امروز»، اثر علیرضا فانی، تاملیست بر اینکه ما چگونه روزهای خود را سپری میکنیم و خصوصی ترین لحظاتمان را در انفعال کامل میگذرانیم؛ انفعالی مزمن که ظاهرا خودمان بهوجود آوردهایم. از آنجایی که نتوانستهایم در مسیری ثابت پیش برویم، قبولکردن این سبک زندگی منفعلانه باعث شده است یا انتخابهای دیگر را نبینیم و یا آنها را بدیهی فرض کنیم. امری ناشناخته افراد این مجموعه که تنها، دوتایی یا گروهی هستند را از پای در آورده است. در واقع آنها در موقعیتهای مختلف خشکشان زده است؛ در خانه، رستوران و یا گالریهای هنری. فضاهای سرد و بی تفاوت و فقدان حرکت و تعامل با دیگران و نیز محیط اطراف، حس سکون و سکوت را تشدید کرده و ما را به تمرکز بر فیگورها دعوت میکند.
آریا تابندهپور در مجموعهی «استخوان» (۲۰۱۷) به ازدسترفتن تدریجیای می پردازد که هر روز آن را تجربه میکنیم. ما معمولا از این رویارویی تلخ طفره میرویم و حتی گاهی صورتمسئله را پاک میکنیم. برخلاف مجموعههای قبلی که همه از عکسهای کوچک تشکیل شده بودند، این هنرمند در مجموعهی جدید «استخوان» با خلق عکسهایی در ابعاد واقعی، پا در قلمروی جدیدی گذاشتهاست. «استخوان» مجموعهای پرتره در ابعاد طبیعی از افراد و یا وضعیت فعلی آنهاست که تصویری از خاک درون آن بافته شده و آیندهی آنان، یعنی مرگ را نشان میدهد. رویکردی شبیه رویکرد خیام که با بهتصویرکشیدن مرگ دائما لذتهای زندگی را یادآور میشود. «استخوان» نسخهی تکهتکه و بافتهشدهی مرگ و زندگی گوستاو کلیمت است. اگر زندگی تار باشد، مرگ پود است. زندگی و مرگ دو ماهیت جداییناپذیرند که هستی را بهوجود میآورند. همانطور که دغدغهی دین ک.لو در آثارش خاطرات جنگ است، تابندهپور نیز با آن مفاهیم فلسفی بنیادینی دستوپنجه نرم میکند که انسان همواره درگیرشان بوده و هست. فقدان، مفهومی فراجهانی برای هنرمند است که مرگ، مهاجرت، جنگلزدایی و غیره را در بر میگیرد. او مرگ را بهعنوان پوسیدگی یا فقدان پوست و گوشت و استخوان میداند که برای کسانی که غرق در روزمرگی شدهاند غیرقابلدرک است. عکسها بیآنکه واضح باشند، استتار شدهاند؛ یا بهتدریج خود را به ما نشان میدهند و یا محو میشوند. این آثار با اشارهای گذرا به مفهوم فقدان، تجربهای منحصربهفرد از عکاسی را ممکن میسازند.
فصل مشترک تمامی این آثار ارتباط قوی انسان با محیط پیرامونش است؛ اینکه چگونه او با جهان همزیستی میکند. در حالی که گوهر دشتی تلاش دارد اتصال میان خانه را که بازنمایی انسان است با جهان بیرون و طبیعت نشان دهد، افسری توجه مخاطب را به زیبایی محض طبیعت جلب میکند تا غفلت از آن را یادآور شود. از سوی دیگر، سوژههای عکسهای فانی نقش منفعلی در زندگی روزمره بازی میکنند و نسبت به اطراف خود بیتفاوت هستند و انسانهای آثار آریا تابندهپور در هنگامهی مرگ و زندگی دستوپا میزنند.