گالری محسن مفتخر است که آثار سه عکاس ایرانی از دو نسل ـ مهدی عبدالکریمی (م. ۱۳۶۵)، مهرداد افسری (م. ۱۳۵۶) و شهریار توکلی (م. ۱۳۴۸) ـ را در افتتاحیهی فوتوفر سنفرانسیسکو (۲۷ تا ۲۹ ژانویهی ۲۰۱۷) ارائه کند. این آثار که تحتعنوان «مینیمالیسم چشمانداز» سامان یافتهاند در طول نمایشگاه در غرفهی 04A به نمایش درآمدهاند.
مهدی عبدالکریمی در مجموعه عکسهای بزرگاندازهی خود با عنوان «در میان بزرگراهها» (۲۰۱۶) چشمانداز ما را نسبت به مطالعهی محیطهای طبیعی و ساختهشده به دست انسان وسعت میبخشد. عبدالکریمی با نگاه به رابطهی جامعه با طبیعت بهعنوان یک کشمکش، اثرات مخرب انسان بر محیط طبیعی را مورد توجه قرار میدهد. او با ترسیم مناظر شهری معمول همچون بزرگراهها و پارکها، یا ضمن اشاره به تاریخ نقاشی، با ترکیببندیهایی کلاسیک از کوهها و آسمانها، محدودهی مفهومی و فضایی شهر را محک میزند. موارد اول در نیمهی شب عکاسی شدهاند، هنگامی که سکون و تاریکی فرصتی برای تنهایی و تعمق به دست میدهد، درحالیکه موارد دوم در روشنی نور روز عکاسی شدهاند به شیوهای که به یک اندازه تهدیدآمیز و روشنگر است.
صحنههایی که مهرداد افسری در مجموعهی «سالهای دور» (۲۰۱۶) به تصویر میکشد بر مناظری متمرکز است که وجود انسان بر آن سایه انداخته است. رد تایر ماشینها و طرحی مربعشکل بر گردوغبار نقش بسته است، بیدوام و درحال شستوشو با باران زمان، درحالیکه چشمانداز جواهرگون ساحل، غیاب را نشان میدهد؛ ردپاهایی که با جزرومد ناپدید شدهاند. همچون ادای احترام صمیمانهتر مهرداد افسری به مادربزرگ درگذشتهاش (بعد از مادربزرگ،۲۰۰۶)، مجموعهی فعلی نیز بینندگان را به مذاکرهای میان گذشته و حال و تاریخ فردی و جمعی فرامیخواند. تصاویر افسری در نمایش انعطافپذیری انسانی چه در رویارویی با یک سرزمین خشن و چه در لذت از فضای نامحدود اقیانوس، جشنگونه است. سادگی آنها زیباست، حتی اگر شوم باشد.
تصاویر شهریار توکلی توجه را به عنصر اصلی عکاسی جلب میکند: دستکاری نور. غروبهای سرخ و خونرنگ و طلاییهای مبهم و درخشان در آسمانی پولادین به هنگام سحر یا گرگومیش و غروب عکاسی شدهاند. بسیاری از این چشماندازها از اقیانوس و زمین کاملا از هرگونه حضور انسان خالیاند، بنابراین ظاهرا توکلی نه رابطهی میان انسان و طبیعت، بلکه بیشتر نیروی محض خود طبیعت را در نظر داشته است. بهاینترتیب بهنظر میرسد انسان در بستر تاریخی بزرگتر جهان و کائنات تنها یک ذرهی محض است.
درحالیکه عبدالکریمی جهانبینیای دکارتی را بسط میدهد که زندگی را بهعنوان مجموعهای از عمل و عکسالعمل فرض میکند، افسری نقبی به خاطرات فردی و جمعی میزند تا یک پدیدارشناسی متمرکز بر آگاهی را ارائه کند. به شکلی متناقض، حذف سوژهی انسانی در آثار توکلی تصاویری مراقبهوار را عرضه میکند که سرانجام همانقدر که توجه ما را به طبیعت جلب میکند، ما را نسبت به خودمان نیز آگاه میسازد. ما در انعکاس جهان طبیعی که این سه مجموعه عکس آن را نمایندگی میکنند فرصت تامل بر طبیعت انسان را مییابیم.