گالری محسن در سیزدهمین رویداد استانبول معاصر (Contemporary Istanbul) که از تاریخ بیستم تا بیستوسوم ماه سپتامبر (۲۹ شهریور الی یکم مهرماه) در استانبول برگزار خواهد شد، به نمایش آثار پنج هنرمند گالری خواهد پرداخت. این سومین دوره است که گالری محسن در این آرت فر شرکت میکند. آریا تابندهپور، ساسان ابری، مجتبی امینی،گوهر دشتی و بهرنگ صمدزادگان در این رویداد حضور دارند.
ساسان ابری در بیشتر مجموعههایش به فضای شهری میپردازد. شهرها میتوانند هرجایی باشند. مکانها میتوانند هرجایی باشند. تفاوت «سیاحت اکتشافی در محدودهی شهری» با دیگر مجموعههای قبلی مثل «در معرض» یا «زرد خفته» در آدمهای پرسهزناش است. آدمهایی که به دوربین پشتکردهاند. آدمهایی که بیتفاوت به حضور آناند. آدمها وجود دارند و آدمها وجود ندارند. چهرههایشان مشخص نیست و از دیدهشدن طفره میروند. روایت این پولارویدها لحظهای است و نوعی از بداههسرایی تصویری دارند. به موجب تکنیک و دوربین تصاویر محو و تار است.دو برش از صحنه، از روز، از عبور یک آدم که در لحظه اتفاق میافتد. در این ۹ اثرهر قاب شامل دو تصویر است که در عین انفصال اما به هم متصلاند و بر پسزمینهای ناصاف، از ریختافتاده و پاره مثل شهر و محلهای که از ریخت افتاده باشد قرار گرفتهاند. برای ساسان ابری داستان پولاروید و روندی که در عکاسی پیش گرفته شبیه یک بازی است. بعد از دیدن نتیجه میفهمی که بر آنِ لحظه چیره شدهای یا مغلوبِ آن و بازنده.
دیگر هنرمند عکاس حاضر در این رویداد آریا تابندهپور است. او بیشتر بدن را با خیالپردازی و قالبهای شکنندهاش در نظر میگیرد: در نبود پایداری، در ناقص بودن بدن، در اضمحلال، در پیری تدریجی کارکردها و اندامها و نیز در مرگی که دیر یا زود پیشبینی میشود. «استخوان» عنوان مجموعهای است که در آن مفاهیم پوسیدگی، ناتوانی، ضعف و از کار افتادگی بدن بیان میشود. در این عکسها هنرمند دو وضعیت دیدنی (گوشت) و نادیدنی (استخوان) از بدن را در ابعاد واقعی آن در هم میتند. این بافته نه در پی بازتولید «چیز زیبا» و نه حتی رد آن است؛ این بدن، چیزی نیست جز یک طبیعت زیبا امارو به ویرانی.
گوهر دشتی ویرانی و طرد را اما در کنار رویندگی و پیدایش چیزی جدید از خاکستر ویرانی میپندارد. هنرمند در عکسهای مجموعهی «خانه» با تأکید بر حذف انسان فضاهای برهنه، متروک و فرسوده را با عناصر زنده و گیاهان در میآمیزد تا یادآور شود در برهنگیِ این فضاهای مسکوت و متروکه، زندگی هنوز در جریان است. در این فضاها و خانهها هرچند ترک شدهاند اما هنوز طبیعت وجود دارد و این طبیعت است که در انتها (شاید) باقی خواهد ماند.
هنر زمانی که داستان فاجعه باشد سه روایت دارد: یکی برای آنکه فاجعه را برانگیزد تا اتفاقی زودتر افتد،دیگر آنکه جلوگیری از فاجعه کند تا وضعیتی حفظ شود و دستآخر بعد از فاجعه، بعد از ویرانی و بعد از مصیبت. مجتبی امینی در کولاژهایش فاجعههای انسانی را در انتزاعیترین شکل آن به تصویر میکشد، اما نه برای برانگیختگی و تغییر و نه حتا برای حفظ وضعیت، که برای یادآوری مصیبتی که روی داده و اندوهش چون خاکستر باقی مانده است. مصیبتهای کار در معدن و سواستفادههای انسانی در زمان جنگ عموما از موضوعات کولاژهای مجتبی امینیاند. هنرمند در بازگویی این دست آسیبها، به وضعیتی از خیالپردازی می رسد که در آن مصیبت آغازی برای نجات باشد.
بهرنگ صمدزادگان هنرمندی نقاش است که در مجموعهی اخیر خود به نام «اشغال» تأویل خود از تاریخ ایران را در خیالورزی با اسناد تاریخ سیاسی ایران و سفری خیالانگیز به سمت آرمانشهری ساختگی آغاز میکند. پرسش میکند، درگیر میشود، نابود میکند، میآفریند و جبر تغییر ناپذیر آبرنگ را در منافات با رویدادها، تسلیمشدنها، برد و باختها و بهتزدگیهامان در تاریخ نمیپندارد. مؤلفههای تاریخی رنگ میبازند آنگاه که بازیهای زیباشناختی سرزنده میشوند. همچون ماهیت در همتنیدگی آبرنگ، وقایع نیز در این نقاشیها در هم میآمیزند: اتفاقاتی که هیچیک بیربط به دیگری نیست و مکرراً در اشکال و زمانهای مختلف تکرار میشوند.
همهی این مجموعهها در طلب چیزی، صحنهای یا اتفاقی از دست رفتهاند و به خیالپردازی مشغولاند. خیال، خاطره، ایدئولوژی، آرمانشهر و امید در این مجموعهها همگی جلوههای گوناگون تخیل انسانیاند که دست ما را میگیرد و به جاهای دیگر میبرد.