پوست، گوشت، استخوان

آریا تابندهپور
۵ خرداد  —  ۲۴ خرداد، ۱۳۹۶
-1 × UndergroundGF × Ground Floor

سه مجموعه‌ی ظاهراً نامرتبط «پوست»، «گوشت» و «استخوان»، آریا تابندهپور درهم‌تنیده‌اند. گرچه هر مجموعه شکل متفاوتی دارد، هر سه نوایی هماهنگ سر می‌دهند، فقدان مضمون مشترک مجموعه‌های قبلی و مجموعه‌های جدید است. برای تابنده‌پور فقدان مفهومی کلی است که مرگ، مهاجرت، جنگل‌زدایی و چیزهایی از این دست را شامل می‌شود. مرگ یعنی زوال یا فقدان پوست، گوشت و استخوان.

«استخوان» مجموعه‌ای است متشکل از پرتره‌هایی از افراد و وضعیت‌شان که در تصاویری از خاک تنیده شده‌اند آن هم در ابعاد واقعی. این پرتره‌ها آیندۀ افراد، مرگ، را به نمایش می‌گذارند؛ رویکردی شبیه رویکرد خیام که با به تصویر کشیدن مرگ در استعارش دائماً لذت‌های زندگی را یادآور می‌شود. «استخوان» نسخۀ تکه‌تکه‌شده و بافته‌شدۀ مرگ و زندگی گوستاو کلیمت است. اگر زندگی تار باشد، مرگ پود است. زندگی و مرگ دو ماهیت جدایی‌ناپذیرند که هستی را به وجود می‌آورند. همان‌طور که دغدغۀ دین ک.لو در آثارش خاطرات جنگ است، تابنده‌پور نیز با آن مفاهیم فلسفی بنیادینی دست و پنجه نرم می‌کند که انسان همواره درگیرشان بوده و هست.

برخلاف مجموعه‌های قبلی که همه از عکس‌های کوچک تشکیل شده بودند، هنرمند در مجموعۀ جدید «استخوان» با خلق عکس‌هایی در ابعاد واقعی پا در قلمرو جدیدی گذاشته است.

فقدان برای مردمی که غرق روزمرگی هستند معنای روشنی ندارد. فقدان امری تدریجی است، زیر لایه‌های مختلفی استتار شده و ما حتی گاهی برای اجتناب از رویارویی تلخ با آن، انگارۀ آن را کاملاً حذف می‌کنیم.

«گوشت» صورت‌بندی همین فرآیند تجزیه و فروپاشی است. تصاویر در ماشینی که مدام در حال چرخش است محو می‌شوند، فرآیندی که در آن شفافیت به ابهام و وجود به فناپذیری بدل می‌شود. این امر می‌تواند بازنمایی خاطرات محو شده باشد مثل خاطرات دوستانی که به دلیل مهاجرت از یکدیگر دور شده‌اند. همچنین دیدن آدم‌هایی با موی جوگندمی در سن سی سالگی تذکری است به کوتاهی زمان در این دنیا.

«پوست» ساختار مدیوم عکاسی را از طریق بازی با نور می‌شکند تا اندیشه‌ای را منتقل کند. مانند هنرمندان انگلیسی، برومبرگ و چانارین، که برای نقد عکاسی جنگ از یک رول کاغذ عکاسی و نور در خط مقدم افغانستان استفاده کردند. تابندهپور، که او نیز دغدغۀ جنگ دارد، از تکنیکی منحصربه‌فرد برای بیان تأملاتش استفاده کرده است. «پوست» از چند آگراندیسور تشکیل شده که به ماشین‌هایی متصل هستند. این ماشین‌ها لنز را جلو و عقب می‌برند و با نزدیک شدن لنز، پرتره فوکوس می‌شود اما چند الگوی استتار نظامی که زیر لنزها نصب شده روی چهرۀ سوژه نمایان می‌شود.

تعداد محدود تصاویر واضح و روشن که هیچ ابهامی نداشته باشند، عکس‌های استتار شده که به تدریج ظاهر می‌شوند و در برابر چشمان ما محو می‌شوند و در نهایت اشارۀ ضمنی همۀ این‌ها به مفهوم فقدان تجربه‌ای منحصربه‌فرد از عکاسی را پدید می‌آورد. تجربه‌ای که گویی عکاسی در آن حضور ندارد.

مجموعه‌ها