بعد از مادربزرگ

مهرداد افسری
۱۸ دی  —  ۳۰ دی، ۱۳۹۴
-1 × Underground

‎مادربزرگم كه از دنيا رفت، من در جايي بسيار دور از او بودم. مادربزرگم زلالي و پاكي اين جهاني بود و خانه‌اش يادآور تابستان‌هاي كودكيم در خوي.
‎وقتي رسيدم، او را به خاك سپرده بودند؛ هيچ‌گاه تصوير مرگ را بر چهره‌اش نديدم.
‎شب را آن جا گذراندم و براي نخستين بار، بي او. پنجره هاي خانه‌اش بزرگ بود و پر از گلدان‌هايي كه زمستان‌ها به داخل مي‌آورد.
‎عكس گرفتم؛ پياپي و بي‌هيچ درنگ عكاسانه‌اي؛ انگار مي خواستم حركت انگشتانش را هنگام بستن نخ هاي رو گلدان‌ها تا ابد تجسم كنم و براي هميشه مادربزرگم و نوستالژي‌هاي كودكي‌ام را از آنِ خود كنم.
” بعد از مادربزرگ”‎ برايم آغازي بود براي زندگي ديگرگون در جهان عكس.

مجموعه‌ها